اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الأبْرارِ وجَنّبْنی فیهِ مُرافَقَةِ الأشْرارِ وأوِنی فیهِ بِرَحْمَتِکَ الى دارِ القَرارِ بالهِیّتَکِ یا إلَهَ العالَمین.
خدایا توفیقم ده در آن به سازش کردن نیکان و دورم دار در آن از رفاقت بدان و جایم ده در آن با مهرت به سوى خانه آرامش، به خدایى خودت اى معبـود جهانیان.
جهان دار دیدار است و انسان مدنی بالطبع.
و در این میانه، آنچه انسان را در مدار ایمان و محور اطمینان و صراط منیر و سراج مستنیر قرار می دهد توجه و تنبه به این نکته است که در انتخاب مصاحب و همنفس خود به درستی و راستی و عنایت، بکوشد و هرکسی را برای دوستی برنگزیند و همزبان و همدل اهل نیکی و پاکی گردد.چه؛
پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند
پی نیکان گرفت و مردم شد
و این منش و روش، خود بخود انسان را به راه روشن و افق زیبای فلاح و صلاح رهنمون می گردد.
بگو دوستت کیست تا بگویم کیستی!
باری؛ رفیق راه و شفیق فکر و همدم ذکر، به شاکله وجودی انسان قوام می بخشد و او را در رفتار و گفتار مرشد و راهدار می شود به هراندازه که این همنفسی در مدار ایمان و فضای رستگاری و میدان مسابقه خیر بنا نهاده شود به همان قدر، حرکت انسان در مسیر هدایت، سرعت می گیرد و به هر اندازه هم که در این کرانه، دل آدمی به موجاموج بدی و پلشتی و بی مبالاتی و اباحه گری مبتلا گردد، راه بعید و قله دور و سختی فزون می شود و امید به رهایی و آزادگی کمتر و کمتر... .
و همه این دوراهی ها در منظومه امن و امان دل مهیا می گردد و محصول خود را در راحتی خاطر و فراغ دل یا کشمکش درون و التهاب برون نشان می دهد و رخ می نماید.
نشانه های دوست روشن ضمیر را سه دانسته اند: «حیا و ادب و امانتداری» و این سه، هرم مثلث وجود ذی جود حضرت دوست را در پهنای فکر و ذکر و اندیشه و عمل، بر مبنای اخلاق، بنا می نهد و «دوست» را زیباترین و معصومترین و لطیف ترین واژة هستی می سازد.
باری؛ اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الأبْرارِ وجَنّبْنی فیهِ مُرافَقَةِ الأشْرارِ...
و این، رمز حرکت بر مدار خیر و کلید قفل زندگی در روزگار تاریکی رابطه است.
روزگار قحطی عفت و فراوانی گناه که «فتنة آخرالزمانش» خوانده اند.
در آخر نیز گلگفته هایی از حضرات معصومین را در باب دوستی به دیدة جان بنوشیم و از لطافت و حکمت سرشار آن بهره برگیریم:
امام صادق (ع) فرموده است :دوستی و رفاقت حدودی دارد ، کسیکه واجد تمام آن حدود نیست اساساً دوست نیست. اوّل آن که ظاهر و باطن رفیقت نسبت به تو یکسان باشد ، دوّم آن که زیبائی و آبروی تو را جمال خود بیند و نازیبائی تو را نازیبائی خود بداند ، سوم دست یافتن به مال یا رسیدن به مقام ، روش دوستانه ی او را نسبت به تو تغییر ندهد ، چهارم در زمینه ی رفاقت از آنچه و هر چه در اختیار دارد نسبت به تو مضایقه ننماید ، پنجم تو را در مواقع آلام و مصائب ترک نگوید. (منبع : امالی صدوق ،ص397)
رسول اکرم (ص) فرموده است : کسیکه تو به حقوق او توجّه داری ولی او به حق تو توجّه نمی کند رفیق خوبی نخواهد بود و برای مصاحبت شایستگی ندارد. (منبع : تاریخ یعقوبی ،ص66)
و باز از رسول اکرم (ص) روایت شده که فرموده اند: آدمی تحت تاثیر رفیق است و عملاً از سیره و روش او پیروی می کند . البته هر یک از شما باید در انتخاب دوست دقت کند و ببیند با چه کسی طرح رفاقت و دوستی می ریزد. (منبع : مستدرک2 ،ص62)